سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ته بدبختی!

شهر من غربت ؛ دیار ِ بی کسی

اندکی پایینتر از دلواپسی

چند متری مانده تا اوارگی

ده قدم پایینتر از بیچارگی

جنب یک ویرانه میپیچی به راست

میرسی در کوچه ای کز آنِ ماست

داخل بن بست تنهایی و درد

هست منزلگاه چندین دوره گرد

خسته و وامانده از این ماجرا

در همان اطراف میبینی مرا